نقل ایجاد این سایت و شروع به کار شرکت پیوند، نقل صبوری بر تمامی سختی ها و مشکلات غربت است. در حقیقت سایت پیش روی شما، محصول سه سال و نیم صبوری بر درد غربت نشینی و تفکر به منظور پیدا کردن راهی برای حل کردن دغدغه های مردم خطه ای از کشورمان است: مردم عزیز و صبور بم در استان کرمان.
داستان از آن جا شروع می شود که روزی به طور اتفاقی آگهی استخدامی را مشاهده و در دستگاه مربوطه ثبتنام کردم. پس از طی آزمون و مراحل استخدامی از قبیل مصاحبه و تست های روانشناسی و … در نهایت سربلند بیرون آمده و به عنوان نیروی آن اداره پذیرفته شدم. اما ناگهان ورق برگشت و محل خدمت انتخابی (بهتر بگم: خدمت تحمیلی) من، شهر بم در استان کرمان تعیین گردید!
اوایل باورش برای من بسیار سخت بود. باید از خانواده، اقوام، دوستان و شهر خود دل کنده و راهی شهری شوم که سالها پیش در اوایل دهه 80، یکی از تلخ ترین حوادث کشورم را در خود جای داده است و در زلزله مرگبار خود، هزاران نفر کوچک و بزرگ، زن و مرد و طفل بیگناه را در دل خاک خود جای داده است. حال، چرخ روزگار، خدمت در این شهر را در سر راه من قرارداده تا به همراه همسر و تنها کودک 4ماهه خود، راهی این شهر و دیار غربت شویم.
هضم این موضوع و تطبیق با شرایط ومحیط و مردمان جدید با فرهنگ و آداب و رسوم متفاوت، یک سال و نیم از عمر من را به خود اختصاص داد و درست زمانی که فهمیدم به جای مبارزه با شرایط جدید، باید آن را بپذیرم، مسیر زندگی من تغییر اساسی کرد. دیگر آدمی نبودم که به خداوند مهربان و مسیری که پیش رویم قرارداده، اعتراضی کنم و شک کنم. فهمیدم حتما حکمت و مصلحتی در کار است زیرا او همواره بهترین تقدیرها را برای بندگانش رقم می زند چرا که خالق آنهاست و بهتر از هر کس دیگر خیر و صلاح بندگانش را می داند.
از همان زمان به بعد، همواره به این فکر بودم که چطور می توانم علاوه بر خدمت در محیط کار و در راستای شغل اصلی، به مردم این منطقه نیز خدمت کنم ( به عبارتی ذهن خودم را مشغول و دغدغه مند کنم تا دیگر از دست افکار آزاردهنده ای که در ذهن وجود داشت و همواره اعتراض می کرد، خلاص شوم).
به غیر از ساعات اداری و اوقاتی که اختصاص به خانواده داشت، تنها جایی که می توانستم وقتم را مدیریت کنم تا برای این افکار فرصت بگذارم، ساعات خواب و استراحتم بود. از ساعات خواب خودم در شبها کم کرده و تنها سه ساعت می خوابیدم و همواره روی این موضوعات تمرکز داشتم: 1- نیازهای مردم این منطقه چیست؟ 2- آیا این نیاز، تاکنون پاسخ داده شده است یا خیر؟ 3- چه راه (هایی) برای پاسخگویی به این نیازها وجود دارد تا بتواند آنها را پاسخ داده و در حقیقت ارزش آفرینی ایجاد نمود؟
نیازهای زیادی را حین خدمت در این شهر، بعد از همین تغییر بنیادی، کشف کردم و به تبع آن ایده های بسیار جالب و نوآورانه ای برای پاسخگویی به این نیازها توانستم کشف نمایم. یکی از نیازهای جدی که در اینجا وجود داشت، بحث خرید و فروش خرمای آنان بود. در حقیقت اکثریت کشاورزان، به دلیل اینکه پیدا کردن مشتری توسط خودشان معمولا سخت می باشد، به همان طریق سنتی، خرمای خود را معمولا به سردخانه داران فروخته و به همان سود کم قانع می باشند.
و این شروع ماجرا بود. جرقه ای در ذهنم خطور کرد که می توان به راحتی و با ایجاد بستری ساده و قابل اجرا، دغدغه مردم این منتطقه و در افقی دورتر، نیاز تمامی افرادی که این مشکل را دارند در سرتاسر ایران و جهان برطرف کرد و ایده طراحی و ساخت این سایت پا به عرصه وجود گذاشت و این طفل متولد شد.
اکنون نیز از تمامی همراهانی که سایت و مطالب آن را پیگیری می کنند استدعا دارم حتما از طریق فرم ارتباط با ما ، هرگونه نظر و پیشنهادی را که می تواند جهت رشد این طفل، به ما کمک کند، با ما در میان گذاشته تا بتوانیم خدمتی آنگونه که شایسته شما می باشد به شما ارائه کرده و سهم کوچکی در رفع دغدغه های زندگانی تان ایفا نمائیم.